شعرای یاسینی
سلام پسر گل من. خیلی وقته که نتونستم برات مطلب جدید بزارم سرم شلوغ بود( البته تنبلی هم کردم) مامن طلا تو این مدت اتفاقای زیادی افتاد و تو هم روز به روز بزرگتر شدی و با شیرین کاریهای جدید. تابستون مهد کودک نمی ری و مامان خورشید زحمت می کشه تو رو نگه می داره و تو هم تا میتونی مامان خورشیدو اذیت میکنی. البته اون خیلی خیلی دوست داره و هیچی نمیگه الان یه عالمه شعر جدی یاد گرفتی، یه توپ دارم قلقلیه ( البته تو می گی گلگلی و من کلی می خندم) اتل متل توتوله ( من عاشق اون انغوذی گفتن با لهجتم، البته مامانی همه شعراتو با صدات ضبط کرده تا وقتی بزرگ شدی گوش بدی و کیف کنی) عمو زنجیرباف، بله ( وقتی من میگم بابا اومده تو درو نگاه میکنی با تعجب...
نویسنده :
مامانی
10:26